پیش به سوی سازماندهی انقلاب کارگری
کامران پایدار

این حکومت رفتنی است. این دیگر سخن دوست و دشمن است. حالا دیگر پس از گذشت 33 سال از حاکمیت سیاه جنون و جهل اسلامی هر ناظر منصف و بیطرفی بیگمان گواهی به سقوط و اضمحلال و فروپاشی حکومت اسلامی میدهد. در این 33 سال همه ترفندها و نمایشات مسخره و دروغین خیمه شب بازی از جانب اوباش حکومتی برای بقا بیشتر آزموده شده، به شکست کشیده شده و هر بار حکومت اسلامی زبون تر، منفور تر و از هم پاشیده تر در انظار ظاهر گشته است. در طی این سالها انواع اصلاح طلبان و اصولگراهای سیاه و سبز جنایت پیشه اسلامی هر کدام یکی پس از دیگری صحنه جنایت و فساد و دزدی را به دیگری واگذار نموده اند. زمانی موسوی جانی که دستش به خون هزاران هزار انسان آزادیخواه و کمونیست و برابری طلب آغشته است با شعار دولت خدمتگزار به صحنه آمد. تحمیل بیش از 8 سال جنگ و قحطی و فقر و گرسنگی بعلاوه سرکوب خونین انقلاب 1357 بخشهایی از کارنامه این طیف از جانیان حکومت اسلامی است. به نام جنگ و به نا م دفاع از ناموس و اسلام و خاک و پرچم بینهایت سرمایه های عظیم انسانی و مالی را به کوره آتش جنگ ریخته و به بهای فقر و محرومیت و کشتار و اعدام هزاران هزار انسان آزادیخواه و بیگناه سرکوب خونین انقلاب 57 را به سرانجام رسانیدند.

پس از این دوباره رفسنجانی و اعوان و انصارش بیش از 8 سال افسار حاکمیت وحشی و درنده اسلامی را با شعار ریاکارانه سازندگی به دست گرفت. اکبر شاه با شعار طرح محو فقر و مزخرفاتی از این دست به میدان آمد و از او سردار سازندگی ساختند! او از قرار میخواست ویرانه ها و صدمات و خسارات 8 سال فساد و جنایت دولت خدمتگزار موسوی را ترمیم نماید. 8 سال هم دزدی و لفت و لیس و فساد و قتل و شکنجه و اعدام و کشتار زندانیان سیاسی به دست باند روباه کهنه کار رفسنجانی، برای جامعه نتیجه ای جز و فقر و فاقه و بیکاری و محرومیت و تورم  و سرکوب بیشتر در پی نداشت. حالا پس از دوران رفسنجانی، مارمولک سمی خطرناک، سید خندان، آخوند خاتمی با شعار اصلاحات و گفتگوی تمدنها و هزار و یک مزخرف گویی پا به عرصه ریاکاری و جنایت و دزدی نهاد. جنایتکاران و شکنجه گران بی رحم و قاتلی از قماش حجاریان و خاتمی ها گرد آمدند تا این بار با شعار اصلاحات و آزادی جنایت و فساد حکومت اسلامی را عهده دار باشند. در این دوران فجیع ترین قتلهای زنجیره ای و کشتار زندانیان سیاسی به راه افتاد. چوبه های دار و چاله های سنگسار را با پرچم اسلام و آزادی و اصلاحات و ... بر پای داشتند و همزمان فقر و محرومیت و مصیبتها ی روز افزونی را به جامعه تحمیل نمودند. دیری نپایید که اینبارهم بادکنک دوم خرداد و اصلاحات و ترفندهای حکومتی ترکید. این بار هم دوباره حکومت اسلامی که  منفور خاص و عام بود  لخت و عور و درمانده تر از همیشه تر در انظار میلیونها نفر انسان تشنه آزادی و برابری و رفاه قرار گرفت.

احمدی نژاد قاتل و شرکایش نیز در این 7 سال گذشته بیش از پیش جامعه و زندگی انسانی را در بحران و قهقرا فرو برده اند. در طی این 33 سال در دو جبهه متضاد و متخاصم اوضاع با گذشت هر روز به سمت بحران و انحطاط و فروپاشی و انفجار فرورفته است. حالا پس از گذشت این سالها حکومت اسلامی با همه تشتت و اختلافات و شکافها و تسویه های درونی اش هر روز زبون تر و درمانده تر از بحرانی بیرون آمده است، حکومت متزلزل و چند پاره و شقه شقه شده ای که هیچ یک از باندهایش با آن دیگری هم سازگاری ندارند چون مترسکی بی جان و بی اختیار نظاره گر اوضاع است. شیرازه حکومت اسلامی آنچنان از هم پاشیده شده که حتی دیگر قادر نیستند سیاست و برنامه های مدیریتی خاصی حتی در کوتاه مدت در جهت اهداف غیر انسانیشان تدوین و اعمال نمایند. سیاستها و برنامه هایشان عمدتا اقتضایی و اجباری و خارج از اراده خودشان است. هر یک از باندهای متفرقه حکومتی در هر موقعیتی که هستند با شتاب مشغول دزدی و ثروت اندوزیند. بسیاری از دست اندرکاران و جانیان حکومتی مدتهاست خطر را احساس نموده و ترجیح داده اند سرنوشتشان را به این کشتی به گل نشسته و سوراخ گره نزنند، به کشورهای خارجی گریخته و با پولهای باد آورده ای که به جیب زده اند به گوشه امنی خزیده اند تا شاید مترسکانی باشند در نمایشات و خیمه شب بازی  مضحک و بی نتیجه آلترناتیو سازی در دست تروریسم دولتی امریکا و اروپا !

در تمام دوران حکومت اسلامی هیچگاه فشار فقر و محرومیت و بیکاری و گرانی و بی خانمانی اینچین نبوده است. حذف سوبسیدها و روند افزایش یابنده گرانی و فقر، اختلافات و مناقشات حکومت اسلامی با تروریسم دولتی غرب به سرکردگی امریکا، افزایش و تنگ تر شده عرصه های محاصره اقتصادی دول غربی علیه اوباش اسلامی، تشدید بی سابقه تضادها و تناقضات و از هم پاشیدگی کل باندها و جناههای حکومت اسلامی تا جایی که در چند روز اخیر و یکماه گذشته تعدادی از شرکا و باند خامنه ای با صراحت و طی نوشتن نامه هایی خواهان سلب اختیار از دولت احمدی نژاد قاتل و سپردن امور به دست به اصطلاح گروهی از عقلا شده اند تا شاید راه نجات و فراری برای کلیت حکومت اسلامی بیابند. همه اینها و بسیاری شواهد و قراین گویای اضمحلال و تلاشی حکومت است. حکومت در بحران، حکومت در استیصال، حکومت در بن بست، حکومت بی آبروتر و منفورتر از هر زمانی در مقابل بیش از 70 میلیون انسان عاصی و به جان آمده، انسانهای آزادیخواه و برابری طلبی که خواست فوریشان سرنگونی حکومت اسلامی است. انسانهایی که از گرانی و فقر، از بیکاری و سرکوب و سانسور به تنگ آمده، انسانهایی که خواهان خلاصی فرهنگی و یک زندگی مرفه و خوشبخت و آزاد و مدرن در فردای پس از جمهوری اسلامی اند.

انفجار بزرگ، انقلاب نزدیک و در پیش است. سونامی شورش گرسنگانی که خشمشان عمارت حکومت اسلامی و سرمایه داری را نشانه گرفته در راه است. هم حکومت اسلامی و هم استراتژیست های سرمایه داری در امریکا و اروپا صدای گامهای خروشان و پرطنین انقلاب را شنیده اند. بی جهت نیست که حکومت اسلامی هر روز بیش از پیش بر طبل تحمیل فقر و استیصال بیشتر در زندگی کارگران و زحمتکشان می کوبد. بی جهت نیست که حکومت اسلامی بیش از هر زمانی فضای پلیسی و سرکوب و سانسور را از پارازیتهای ماهواره ای تا فیلترینگ اینترنتی را تشدید نموده است. اخیرا تعدادی از اوباش و کاربدستان حکومت اسلامی اعلام نموده اند در آینده نزدیک در شهرهای بزرگ ایران بعلت تاثیرات مخرب و شدید پارازیتهای ماهواره ای شاهد سونامی بیماری سرطان خواهیم بود! بی جهت نیست که به نام حجاب و اسلام و ... فشار سرکوبگرانه و وحشیانه ای را از کتک کاری و ضرب و شتم تا بازداشت و زندان به زنان و دختران و پسران جوان تحمیل نموده اند. بی جهت نیست که اوباش و مزدوران حکومت اسلامی هم اکنون در سرتاسر ایران موج بیسابقه ای از جنون و استیصال اسلامی را در هجوم به زندگی خصوصی و خانه و زندگی مردم را در برخورد با گیرنده ها و بشاقبهای ماهواره ای به نمایش گذارده اند.

در متن چنین شرایطی میلیونها کارگر زحمتکش و شریف در همه مراکز صنعتی ریز و درشت از خودروسازیهای ورشکسته تا صنایع فولاد و ذوب آهن و پتروشیمی ها تا نساجی ها تا کارگران صنایع فلزی و ...  در حالیکه از هیچ گونه رفاه و امنیت شغلی برخوردار نیستند یا از کار اخراج و بیکار شده و یا ماههاست که ریالی دستمزد دریافت نکرده اند. بیکاری و فقر و بی درآمدی بیداد می کند، تن فروشی و کلیه فروشی راه زنده ماندن است، میلیونها جوان در تحت حاکمیت بحران زده و نکبت اسلامی به آینده ای مبهم و تاریک چشم دوخته اند. خشم و تنفر به تنهایی کار ساز نیست، انفجار بزرگ در راه است. سازماندهی و سازمانیابی کلید انقلاب است.

مجموعه این اوضاع  و احوال بخودی خود وظیفه ای حساس و سنگین را در پیشاروی کمونیستهای کارگری نهاده است. با شعار با خوش بینی با توهم نتیجه ای به بار نخواهد نشست. حکومت اسلامی قطعا رفتنی است، ناقوس سقوط و مرگش دیر زمانی است به صدا درآمده، همه نیروهای اپوزیسیون پروغرب از سلطنت طلبان شاه پرست تا مشروطه طلبان و جبهه ملی چی ها تا انواع دسته جات متفرقه ملی مذهبی  به امید اتکا به حمایت های بیدریغ ناتو و غرب در سایه تهاجم نظامی در کمین کسب قدرت نشسته اند و از طرف دیگر طیف گسترده ای از نیروهای چپ سنتی مذهبی و ناسیونالیست و اردوگاهی سابق با سرخوردگی ناشی از سیاستهای راست و غیر کمونیستی که در طول حیاتشان داشته اند در گوشه انزوا در انتظار معجزه نشسته اند. نیروهایی که نه ریشه ای در جامعه دارند، نه سوخت و سازی در میان طبقه کارگر دارند و نه اعتقاد و باوری جدی به انقلاب کارگری و سوسیالیستی! همه این اوضاع برای ما کمونیستهای کارگری هشدار و زنگ خطری جدی است. جمهوری دمکراتیک خلق، حکومت فدرال، دموکراسی و انقلاب کلاه مخملی، حکومت انسانی و ... نه شعار ماست و نه پرچم ما. خواست ما، برپایی انقلاب کارگری و اعلام و برقراری فوری یک جمهوری سوسیالیستی و لغو کارمزدی است. بدانگونه که کارگران و زحمتکشان در اکتبر کبیر، در 1917 به قدرت اتحاد و سازماندهی خود و تحت رهبری حزبشان پرچم سوسیالیسم را به اهتزاز در آوردند. *